درباره آهنگ
🎵 معرفی آهنگ «La solitudine» از Laura Pausini
ترجمه: تنهایی
«La solitudine» یکی از بهیادماندنیترین آهنگهای پاپ ایتالیاییه که در سال ۱۹۹۳ لورا پاوزینی رو به اوج شهرت رسوند. این قطعه برای اولینبار در جشنوارهی موسیقی Sanremo اجرا شد و همونجا تونست جایزهی بخش تازهواردها رو ببره — شروعی قدرتمند برای یکی از محبوبترین صداهای موسیقی ایتالیا.
🎧 داستان آهنگ
این آهنگ مثل یه نامهی عاشقانهست. دختری نوجوان، از ته دل برای عشقش، “مارکو”، مینویسه — پسری که به اجبار خانوادهاش مجبور شده شهر رو ترک کنه. حالا اون دختر مونده با خاطرهها، دلتنگی و یه حس عمیق از تنهایی.
لورا توی این ترانه از دلشکستگی، روزهای بدون مارکو، و اینکه چطور انگار زمان براش متوقف شده، با صداقت و سادگی حرف میزنه. انگار صدای قلبیه که هنوز امیدوار به بازگشت عشقشه.
🌟 تمهای اصلی آهنگ
عشق پاک و نوجوانانه
جداییهای ناخواسته و غمانگیز
تجربهی تنهایی و آسیبپذیری احساسی
امید به برگشت کسی که دوستش داریم
🌍 تأثیر فرهنگی
«La solitudine» خیلی زود تونست دل مخاطبها رو در ایتالیا و فراتر از اون بهدست بیاره، مخصوصاً بین نوجوانها. چون بهسادگی احساساتی رو به تصویر میکشید که خیلیها تجربهش کرده بودن: دلتنگی، انتظار، و رویای دیدار دوباره.
با همین آهنگ، لورا پاوزینی بهعنوان صدایی احساسی، قوی و صادق شناخته شد — کسی که میتونه احساسات درونی آدمها رو با موسیقی لمس کنه.
متن ایتالیایی
Marco se n'è andato e non ritorna più
E il treno delle sette e trenta senza lui
È un cuore di metallo senza l'anima
Nel freddo del mattino grigio di città
A scuola il banco è vuoto, Marco è dentro me
È dolce il suo respiro fra i pensieri miei
Distanze enormi sembrano dividerci
Ma il cuore batte forte dentro me
Chissà se tu mi penserai
Se con i tuoi non parli mai
Se ti nascondi come me
Sfuggi gli sguardi e te ne stai
Rinchiuso in camera e non vuoi mangiare
Stringi forte a te il cuscino e
Piangi e non lo sai
Quanto altro male ti farà la solitudine
Marco, nel mio diario ho una fotografia
Hai gli occhi di bambino un poco timido
La stringo forte al cuore e sento che ci sei
Fra i compiti d'inglese e matematica
Tuo padre e i suoi consigli, che monotonia
Lui con il suo lavoro ti ha portato via
Di certo il tuo parere non l'ha chiesto mai
Ha detto: "Un giorno tu mi capirai"
Chissà se tu mi penserai
Se con gli amici parlerai
Per non soffrire più per me
Ma non è facile, lo sai
A scuola non ne posso più
E i pomeriggi senza te
Studiare è inutile
Tutte le idee si affollano su te
Non è possibile dividere la vita di noi due
Ti prego, aspettami, amore mio
Ma illuderti non so
La solitudine fra noi
Questo silenzio dentro me
E l'inquietudine di vivere la vita senza te
Ti prego, aspettami perché
Non posso stare senza te
Non è possibile dividere la storia di noi due
La solitudine fra noi
Questo silenzio dentro me
E l'inquietudine di vivere la vita senza te
Ti prego, aspettami perché
Non posso stare senza te
Non è possibile dividere la storia di noi due
La solitudine
ترجمه فارسی
مارکو رفت و دیگر بازنمیگردد
و قطار هفت و نیم صبح بدون او
قلبی فلزی است بیروح
در سرمای صبح خاکستری شهر
در مدرسه، نیمکتش خالی است، مارکو در درون من است
نفسهای شیرینش میان افکارم جاری است
فاصلههای عظیم، گویا ما را از هم جدا میکنند
اما قلبم محکم در سینهام میتپد
چه کسی میداند که آیا به من فکر خواهی کرد؟
آیا هرگز با خانوادهات حرف نمیزنی؟
اگر مثل من پنهان میشوی
از نگاهها فرار میکنی و میمانی
در اتاقت محبوس و نمیخواهی غذا بخوری
بالش را محکم در آغوش میگیری و
گریه میکنی و نمیدانی
تنهایی چقدر دیگر به تو آسیب خواهد زد
مارکو، در دفتر خاطراتم عکسی دارم
چشمانی کودکانه و کمی خجالتی داری
محکم به قلبم میفشارمش و حس میکنم که هستی
میان تکالیف انگلیسی و ریاضی
پدرت و نصیحتهایش، چه یکنواختی
او با کارش تو را از من دور کرد
قطعاً هرگز نظر تو را نپرسید
گفت: "روزی مرا درک خواهی کرد"
چه کسی میداند که آیا به من فکر خواهی کرد؟
آیا با دوستانت صحبت خواهی کرد؟
تا دیگر برای من رنج نبری
اما آسان نیست، میدانی
در مدرسه دیگر تاب ندارم
و عصرهای بیتو
درس خواندن بیفایده است
تمام افکار بر تو هجوم میآورند
ممکن نیست زندگی ما دو نفر را جدا کرد
خواهش میکنم، منتظرم باش، عشق من
اما نمیدانم چگونه دلت را خوش کنم
تنهایی میان ما
این سکوت در درون من
و بیقراری زندگی کردن بیتو
خواهش میکنم، منتظرم باش زیرا
نمیتوانم بیتو باشم
ممکن نیست داستان ما دو نفر را از هم جدا کرد
تنهایی میان ما
این سکوت در درون من
و بیقراری زندگی کردن بیتو
خواهش میکنم، منتظرم باش زیرا
نمیتوانم بیتو باشم
ممکن نیست داستان ما دو نفر را از هم جدا کرد
تنهایی